اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۹۹

۱

دلی دارم که مست جام ساقی است

سرم سودا پرست نام ساقی است

۲

گرفتاری به کامم چون نباشد

حریفان موج ساغر دام ساقی است

۳

دماغ از بیدماغی می رسانیم

شراب تلخ ما دشنام ساقی است

۴

جدا هر ذره ای را می پرستیم

مگر خورشید درد جام ساقی است

۵

اگر دوری بود دوران جام است

گر ایامی خوش است ایام ساقی است

۶

سروش آشنایی گوش کن گوش

صراحی قاصد پیغام ساقی است

۷

اسیر از گریه مستانه شادم

دلم در سینه بی آرام ساقی است

تصاویر و صوت

نظرات