
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۳۰۱
۱
بازم از مژگان شوخی خارخار عاشقی است
دل درون سینه ام از انتظار عاشقی است
۲
سبزه خط گر دمید از گلشن حسنت چه غم
بیقراران رخت را نوبهار عاشقی است
۳
خوشدلی ارزانی یاران فارغبال باد
من دل خرم نمی خواهم که عار عاشقی است
۴
زان وفا دشمن جفا چندانکه بینی صبرکن
اینچنین می باشد ای دل کار و بار عاشقی است
نظرات
محمد خراسانی