
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۳۰۶
۱
هر سبزه این باغ نشان خم دامی است
هر سرو و گلی نغمه سرای جم و جامی است
۲
آمیخته با چشم ترم شور تماشا
هر قطره سرشکم نمک فتنه عامی است
۳
وارستگی ما وگرفتاری عالم
هر وحشی رم کرده نظر کرده دامی است
۴
شبنم به شرر حوصله داغ فروشد
در گلشن و گلخن ز تمنای تو دامی است
۵
آتشکده سینه نظر یافته کیست
در کلبه ام از شور نفس شرب مدامی است
۶
احوال غریبان ز فراموشی خود پرس
هر ناله که از خاطر ما رفته پیامی است
۷
بیگانگیم سوخت ز بیداد تو فریاد
مستانه جوابی که غریبانه سلامی است
۸
شبگرد تو کارش نه به شمع است و نه با دل
نقش قدم گرمروان ماه تمامی است
۹
بیتابیش افکنده به آسایش جاوید
یکبار نظر کن که اسیر تو چه خامی است
تصاویر و صوت

نظرات