اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۳۲۴

۱

بیقراریهای عشق آیینه دار خوی دوست

همچو گل می خندد از سیمای عاشق روی دوست

۲

شوخی جوهر ندارد خواب در شمشیر ناز

می نماید راز عاشق از خم ابروی دوست

۳

دیده بر روی شکفتن همچو گل وا می کند

کاش دل هم یک گره می بود از گیسوی دوست

۴

روز روشن از پر پروانه می سازد چراغ

گر نباشد غیرت عاشق نقاب روی دوست

تصاویر و صوت

نظرات