اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۳۴

۱

ز بسکه گردش چشم تو دیده مست مرا

ز دل ربوده به غیر از تو هر چه هست مرا

۲

ز خاکساری خود در طلسم آرامم

نمی رسد چو غبار آفت شکست مرا

۳

عبث چه منت دریوزه بهار کشم

که خون آبله گل می کند به دست مرا

۴

نمی شناسمت ای فتنه جو نمی دانم

کجا شناخته آن چشم می پرست مرا

۵

اسیر داد دل هرزه گرد می دادم

جنون به حلقه زنجیر فکر بست مرا

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۸۴

نظرات