
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۳۴۰
۱
گریه بیقرار پیدا نیست
نمک روزگار پیدا نیست
۲
دیدم آیینه خانه دو جهان
هیچکس غیر یار پیدا نیست
۳
بسکه در دل گداختیم نفس
خاک ما را غبار پیدا نیست
۴
بینش ناقص که می گوید
که نهان آشکار پیدا نیست
۵
دود آه که گشت عالمگیر
شعله شبهای تار پیدا نیست
۶
حیرتم صد چمن شکفت و هنوز
اثر از نوبهار پیدا نیست
۷
چه بهشتی است عالم مشرب
خواری از اعتبار پیدا نیست
۸
اعتدال هوای دل ما را
همه گل کرده خار پیدا نیست
۹
چه بگویم ز راز عشق و جنون
رنگ و بوی بهار پیدا نیست
۱۰
بر سر راه انتظار اسیر
روزم از روزگار پیدا نیست
تصاویر و صوت

نظرات