
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۳۵۰
۱
صبرم حریف عربده نیم ناز نیست
شادم که عمر رنجش بیجا دراز نیست
۲
مرغ دلی به رشته نظاره بسته ایم
طالع نگر که مژده پرواز باز نیست
۳
بیگانگی میان من و یار بیشتر
الفت رسا چو گشت کم از احتراز نیست
۴
عشق پلنگ خو نشناسد جوان ز پیر
گل را به بزم شعله ز خار امتیاز نیست
۵
آشفتگی ز سایه من موج می زند
کس رو شناس پرتو خورشید راز نیست
۶
عالم زخوی گرم تو یک شعله آتش است
کو شیشه ای که کوره خارا گداز نیست
۷
راضی به دشمنی شده ام رشک غیر چیست
مگذر ز کشتنم که نیازی به ناز نیست
۸
بیند به سوی غیر و دلش صید رشک ماست
غمگین مباش اسیر که دشمن گداز نیست
تصاویر و صوت

نظرات