اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۳۵۱

۱

از راز محبت که گلی جز خطرش نیست

آن گشته خبردار که از خود خبرش نیست

۲

تأثیر هوس در گرو گفت و شنید است

عاشق دل پیغام و دماغ خبرش نیست

۳

هر شور تغافل نمک زخم نگاهی است

حرف است که بر حال اسیران نظرش نیست

۴

تا کی بگدازیم در آن بزم ز غیرت

گر گل شده پروانه غم بال و پرش نیست

۵

مکتوب اسیرت نفس باز پسین است

یعنی که بجز قاصد جان نامه برش نیست

تصاویر و صوت

نظرات