
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۳۵۳
۱
خجلت الفت کشد هر دل که با ما صاف نیست
نسخه ای رنگین تر از مجموعه انصاف نیست
۲
سینه صافم دوست از دشمن نمی داند دلم
می زنم داد محبت با دو عالم لاف نیست
۳
صید معنی گشته ام پیشش گواه حال من
باطنم چون ظاهر آیینه صورتباف نیست
۴
نقد هستی صرف یغمای محبت کرده ام
گر شود صد عمر صرف یک نگه اسراف نیست
۵
مهربانی با تغافل دوستی با دشمنی
بی مروت عالم بیداد را اعراف نیست
۶
گرمی بازار دل را عیبپوشیهاست تنگ
هر که قلب خلق رایج نشمرد صراف نیست
۷
چون اسیر خاکسار از جام عشرت سر خوشم
شکرها دارم که قدرم صید استخفاف نیست
نظرات