
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۳۵۷
۱
به دور چشم توام التجا به دوران نیست
نگاه گرم کم از خاتم سلیمان نیست
۲
فریب خورده دام نگاه می داند
که زیر تیغ تغافل نشستن آسان نیست
۳
ز گرد راه تو روشن کنم سواد نظر
غبار بینشم از سرمه صفاهان نیست
۴
مرا که یاد رخ دوست گلشن نظر است
هجوم گریه کم از جوش عندلیبان نیست
۵
جنون پرستم و آشفتگی بهار من است
دماغم از گل باغ کسی پریشان نیست
۶
ندیده روی خریدار گفتگوی اسیر
در آن دیار که خیل کسادی ارزان نیست
نظرات