
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۳۶۰
۱
دیده ناکام را جز تهمت نظاره نیست
شوخ چشمی در محبت چون دل صدپاره نیست
۲
حلقه زنجیر زلفت موجه آب بقاست
گر بر افتد نام هستی درد ما را چاره نیست
۳
بگذر از بیگانگی هر چند محرم تر شوی
شوق را نازم که با آوارگی آواره نیست
۴
هر دم از گلشن به صحرا می کشد دیوانه را
همچو زنجیر جنون یک شوخ آتشپاره نیست
۵
تا به کی در پرده حرف کشتنم گوید اسیر
هر چه می خواهد بگوید کار من یکباره نیست
تصاویر و صوت

نظرات