
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۳۶۲
۱
آیا دیگر چه مدعا داشت
بیگانه نگاه آشنا داشت
۲
خجلت نکشید مشت خاکم
سامان ضیافت صبا داشت
۳
برداشت ز خاک اعتبارم
تیر تو مگر پر هما داشت
۴
نگشود لب شکایت ما
گنجوری حاتم حیا داشت
۵
حرصم به نمک چشی فرستاد
جایی که قناعت امتلا داشت
۶
بی عشق تو صاف زندگانی
خاصیت آب ناشتا داشت
۷
هرگز نشکست کشتی ما
لنگر از صبر ناخدا داشت
۸
خوش گرد سرکسی نگشتیم
حقا که هزار مرحبا داشت
۹
شد نکهت گل کف غبارم
شوق تو به من چه کارها داشت
۱۰
پیراهن صبر اسیر زد چاک
دیوانگی انتظار ما داشت
نظرات