اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۳۸۷

۱

آهم گره‌گشاست مدد می‌توان گرفت

نومیدیم رساست رصد می‌توان گرفت

۲

از تیغ عشق خون مکافات می‌چکد

داد وفا ز اهل حسد می‌توان گرفت

۳

تسلیم جوست خوی فراموشکار من

جان می‌توان سپرد و سند می‌توان گرفت

۴

دشت جنون قلمرو وحشی از نگاه اوست

از آهوی رمیده بلد می‌توان گرفت

۵

در پرده ساز عشق رسا گر شود اسیر

یک ناله را به عمر ابد می‌توان گرفت

تصاویر و صوت

نظرات