اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۳۹۰

۱

هر دم ز گریه فیض نوی می‌توان گرفت

سامان خرمنی ز جوی می‌توان گرفت

۲

در راه شوق توشه دل درد دل بس است

عمر گذشته را به دوی می‌توان گرفت

۳

جولان دل شکاریش از کار برده است

مستانه می‌رسد جلوی می‌توان گرفت

۴

منشین ز پا که خضر دچارت نمی شود

دامان شوق هرزه دوی می توان گرفت

۵

طرف کلاه شوخی مژگان شکسته است

از چشم خویش هم گروی می‌توان گرفت

۶

تنها اسیر برق به منزل نمی‌رسد

دست رفیق گر مروی می‌توان گرفت

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۲۵۷

نظرات