
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۳۹۰
۱
هر دم ز گریه فیض نوی میتوان گرفت
سامان خرمنی ز جوی میتوان گرفت
۲
در راه شوق توشه دل درد دل بس است
عمر گذشته را به دوی میتوان گرفت
۳
جولان دل شکاریش از کار برده است
مستانه میرسد جلوی میتوان گرفت
۴
منشین ز پا که خضر دچارت نمی شود
دامان شوق هرزه دوی می توان گرفت
۵
طرف کلاه شوخی مژگان شکسته است
از چشم خویش هم گروی میتوان گرفت
۶
تنها اسیر برق به منزل نمیرسد
دست رفیق گر مروی میتوان گرفت
تصاویر و صوت

نظرات