اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۴۰۱

۱

ای چار رکن عالم خشتی ز بارگاهت

خورشید سرفرازی در سایه کلاهت

۲

هر صبح عید دولت افلاک بهر پابوس

رویند چون غلامان گرد حریم جاهت

۳

گیرد هلال عیدی از نعل برق سیرت

پوشد غبار خلعت از گرد شاهراهت

۴

برق سحاب نصرت تیغ عدو گدازت

ابر بهار دولت دست جهان پناهت

۵

چون ما شکسته موری در ترکتاز باران

پامال گشته گردون از حمله سپاهت

۶

رومی و ترک و هندو صید کمند فتحت

چون آفتاب تابان عالم شکارگاهت

۷

شاها تویی سلیمان من مور ناتوانم

دارم امیدواری از لطف گاهگاهت

۸

در خشکسال طالع مگذار تشنه کامم

تو نوبهار و من خس تو ابر و من گیاهت

۹

شایسته دعایی زیبنده ثنایی

روز بدت نباشد دارد خدا نگاهت

۱۰

تا روزگار باشد در روزگار باشی

مسعود صبح و شامت فرخنده سال و ماهت

۱۱

اقبال هم عنانت بخت جوان به کامت

تأیید دستگیرت توفیق خیرخواهت

۱۲

تا سایه تو باشد پیوسته بر سر ما

بادا همیشه یارب لطف خدا پناهت

تصاویر و صوت

نظرات