اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۴۰۲

۱

نگشته مست تو هرگز به هیچ در محتاج

مباد چشم و دل ما به یکدگر محتاج

۲

غبار اگر شده دیوانه خاطرش جمع است

چرا ز خشکی دریا شود گهر محتاج

۳

صفای سینه عاشق گل همیشه بهار

ز خشکسال نگردیده چشم تر محتاج

۴

نکرده ایم سؤالی دگر تو می دانی

مباد چشم و دل ما به بحر و بر محتاج

۵

هنر رسیده به جایی که دست ما نرسد

نشسته ایم به امید این هنر محتاج

۶

چه شکر یک مژه بر هم زدن تواند کرد

که نیست صید محبت به بال و پر محتاج

۷

نهال بیخبر نوبهار گشت اسیر

نشد ریاض محبت به برگ و بر محتاج

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۲۶۲

نظرات