اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۴۵۴

۱

دلی نسیم به عید بهار می بندد

که پای خود به حنای غبار می بندد

۲

جنون که هیچ ندارد به عقل ویرانی

در خرابه ندانم چکار می بندد

۳

یکی است دوزخ کین و حصار صافدلی

چه می گشاید از اینها چکار می بندد

۴

علاج کین سپهر است ترک طول امل

زبان خصم به افسون مار می بندد

۵

اسیر در سر کوی تو می گشاید دل

دری به روی غم روزگار می بندد

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۲۹۱

نظرات