اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۴۶

۱

چو شمع سوختگی تر کند دماغ مرا

نگاه گرم دهد روشنی چراغ مرا

۲

بهار تشنه خونم شود اگر داند

که آب تیغ تو سرسبز کرده باغ مرا

۳

به عزم کوی تو آواره چمن شده ام

ز بوی گل نکند تا کسی سراغ مرا

۴

به کار سوختنم شعله چون کند تقصیر

نخوانده است مگر سرنوشت داغ مرا

۵

سرم اسیر زسودای ساقیی گرم است

که از شکستن دل پرکند ایاغ مرا

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۹۱

نظرات