اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۴۶۳

۱

پس از عمری به رویم گر نگاهی کرد جا دارد

شهید زخم شمشیر تغافل اجرها دارد

۲

فروغ آشناییها نگاه گرم استغنا

در این گلشن گل بیگانگی بوی وفا دارد

۳

تغافلهای اول قاصد پیغام دلجویت

نوازشنامه های لطف پنهان را جفا دارد

۴

لب از حرف تمنا تا نبندی کار نگشاید

خموشی صد کلید از بهر قفل مدعا دارد

۵

زجولان سمندی گشته ام صید پریشانی

سر زنجیر سودای مرا باد صبا دارد

۶

به سوی خویش هم از شرم هرگز دیده نگشاید

نگاهش گوشه چشمی که دارد با حیا دارد

۷

وفا بیگانه ای را رام خود دیدی اسیر آخر

شکایت کم کن از طالع که دولت رو به ما دارد

تصاویر و صوت

نظرات