اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۴۶۶

۱

بهار می رسد و برگ عیشها دارد

هوا زسایه گل پای در حنا دارد

۲

همین بلندی اقبال ما فضول نمود

در این دیار که صد بام یک هوا دارد

۳

ستم ظریفی از این بیشتر نمی باشد

به غیر در شکر آب است و رو به ما دارد

۴

شدم غبار و تسلی نمی شود از من

دل رمیده ندانم چه مدعا دارد

۵

گریز پایی الفت نواز را نازم

چو دورگرد نگه پای آشنا دارد

۶

زکعبه می رسم اما هنوز در طوفم

غبار وادی دل روی بر قفا دارد

۷

اسیر غره الفت مشو که خوی کسی

اگر غبار شوی با تو کارها دارد

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۲۹۸

نظرات