
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۴۷۱
۱
ز آهم هر طرف دل وحشتستان دگر دارد
خدنگی را که پر برق است پیکان دگر دارد
۲
بود صیادی الفت چو شعر مبتذل گفتن
شکار انداز تنهایی شدن شان دگر دارد
۳
ز نشتر زار زیر آسمان چون سبزه می لرزم
که در هر سایه خاری گلستان دگر دارد
۴
زچشم جوهر تیغت مروت می توان دیدن
که در هر مرهمی زخم نمایان دگر دارد
۵
منقش بال طاوسی است هر یک آشیان گردون
که از هر پر فشانی برگریزان دگر دارد
تصاویر و صوت

نظرات