
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۴۷۸
۱
هر دل خبر از آینه دید ندارد
هر ذره نسب نامه خورشید ندارد
۲
ناکامی جاوید رسانید به کامم
نومیدیم از وصل تو نومید ندارد
۳
تنهایی تنها نشود رهبر موری
کثرت خبر از عالم توحید ندارد
۴
تنها نه غم خود غم یک قافله دارم
غارتزده جز حسرت جاوید ندارد
۵
صاحبنظران چشم به راه دگرانند
صد قبله نما هست و یکی دید ندارد
۶
در حیرتم از پرورش ابر مکافات
بر تاک خطا رفت و ثمر بید ندارد
۷
همدرد اسیرم به تمنای تو عمری است
دارم ز تو روزی که شب عید ندارد
نظرات