اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۴۸۲

۱

دل ما زخمی از مرهم ندارد

اگر شادی ندارد غم ندارد

۲

ز من مجنون گریزد دشت در دشت

چه شد زنجیر پای کم دارد

۳

دلم آن غنچه بی آب و رنگ است

که در زیر نگین شبنم ندارد

۴

مشو آزرده دل از مردن من

که مرگ چون منی ماتم ندارد

۵

اسیرت را فلک بخشیده دردی

که در خاک و گل آدم ندارد

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۳۰۶

نظرات