اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۴۹۶

۱

حباب با دل من آشنایی ای دارد

شکسته بند خطر مومیایی ای دارد

۲

رهین منت پیر و جوان ز یکرنگی است

دلی که آینه خو شد گدایی ای دارد

۳

خرابه کشتی و صحرا محیط و دل طوفان

جنون به عالم دل ناخدایی ای دارد

۴

جنون ملال گداز خوشی است عاشق را

دیار دل نمکین روشنایی ای دارد

۵

به نقص ما منگر بیش از این حریم دل است

که نارسا نگه اینجا رسایی ای دارد

۶

خرابه دل من مسجد نماز من است

قضای ظاهریم خوش ادایی ای دارد

۷

صفای آینه غیر است و جذبه نامحرم

اگر دلی به دلی آشنایی ای دارد

۸

ز داغ بندگیت دل جدا نمی داند

اسیر عاجز اگر خودنمایی ای دارد

تصاویر و صوت

نظرات