اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۵۰۶

۱

نه تنها صبر با کم آرزوی بیش نگذارد

چو کامل شد جنون دل را به جای خویش نگذارد

۲

ز آتش یک نفس تا مانده سامان شرر دارد

دلم را سرنوشت سوختن درویش نگذارد

۳

چه رنگین صرفه ها بردند خلق از مردم آزاری

نرنجاند گزیدن خاطری پا پیش نگذارد؟

۴

محبت خون دلی گم کردنی گم کردنی دارد

سری بی داغ سودا سینه ای بی ریش نگذارد؟

۵

چو وابینی بود هر خار گلشن هر شرر گلخن

قناعت هیچ کس را در جهان درویش نگذارد

۶

نداری اعتمادی بر دل ما امتحان بهتر

مگو تاراج عشقت خویش را درویش نگذارد؟

۷

که می دارد نگه دیوانه صحرایی ما را

اگر سودای زنجیر تو پایی پیش نگذارد

۸

اسیر از جاده زنجیر چشم حیرتی دارم

که شوقم را به راه عقل دور اندیش نگذارد

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۳۱۶

نظرات