
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۵۱۲
۱
کو قاصدی که نامه به باد صبا برد
تا گردم از قلمرو بال هما برد
۲
هرکس به روی ما در چاک قفس گشود
پیش دلش تبسم گل التجا برد
۳
یکچند هم به رغم فلک بیوفا شویم
شاید بدین وسیله کسی نام ما برد
۴
هر جا دچار می شود از کار می روم
یک بار از غرور نپرسد خدا برد؟
۵
هرکس به بزم عشق نیازی برد اسیر
پروانه بیزبانی و بلبل نوا برد
نظرات