اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۵۱۴

۱

سودای تو ما را به تمنای دگر برد

آیینه حیرت به تماشای دگر برد

۲

هر چند که احرام سرکوی تو بستم

بیگانگی خوی توام جای دگر برد

۳

این زمزمه در گوش که گویم که بفهمد

خاموشی من نسخه ز انشای دگر برد

۴

یک شمه ز آوارگی خویش بگویم

در هر قدمم شوق به صحرای دگر برد

تصاویر و صوت

نظرات