اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۵۲۰

۱

کی دل کلید راز به دست زبان سپرد

بحر گهر به موج کجا می توان سپرد

۲

دود است گرد حمله ما در نبرد خصم

آتش زند به معرکه چون دل عنان سپرد

۳

جان می توان سپرد به یک روی دل ولی

کی راز دوستان به کسی می توان سپرد

۴

صحرا ز پاره دل بی اعتبار ما

گوهر به کیسه کرد و به ریگ روان سپرد

۵

حیرت به دیده داد محبت به دل اسیر

گوهر به بحر داد و جواهر به کان سپرد

تصاویر و صوت

نظرات