
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۵۲۵
۱
گر آسمان زکینه دیرینه بگذرد
موج صفای سنگ ز آیینه بگذرد
۲
گر از پل شکسته ز دریا توان گذشت
مخمور هم ز می شب آدینه بگذرد
۳
دشمن به خون خویش تپد در سرای خویش
اما به شرط آنکه دل از کینه بگذرد
۴
گردد چراغ خلوت دلهای قدسیان
آهی که از مصاحبت سینه بگذرد
۵
گیرد جهان ز جوهر تجرید اسیر عشق
چون شعله گر ز خرقه پشمینه بگذرد
نظرات