
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۵۳
۱
کی ز دل بیرون کنم درد تمنای تو را
چون توانم دید خالی جای غمهای تو را
۲
گریه تا مکتوب اشکم را به صحرا برده است
روح مجنون کرده استقبال رسوای تو را
۳
دیده ام گلدسته می بندد ز عمر جاودان
باغبان خضر است گلزار تماشای تو را
۴
صد خیابان سرو بالا می کشد از دیده ام
در نظر دارم خیال سرو بالای تو را
۵
گشتهایم از دیدن روی تو بیخود چون اسیر
چون تواند دید چشم من سراپای تو را
نظرات