
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۵۶۰
۱
دیوانه تو بار محبت نمی کشد
آواره تو منت الفت نمی کشد
۲
نی خار خار هستی و نی ذوق نیستی
دارم دلی که منت حسرت نمی کشد
۳
گفتن حکایتی و خموشی روایتی
دردی است درد عشق که طاقت نمی کشد
۴
عاشق که پی نبرد به بیگانگی اسیر
وصلش به کام و کام به فرصت نمی کشد
نظرات