
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۵۶۶
۱
در محبت اشک و آه بی محابا را چه شد
دل اگر گم گشت سامان دل ما را چه شد
۲
یکزبانی سینه صافیهای دنیا پیشکش
زود گرمیهای دیر اهل دنیا را چه شد
۳
هستی ما بیشتر از نیستی مجذوب بود
عشق دنیا را چه شد افسوس عقبا را چه شد
۴
کشت ما را آفت یک مور برق خرمن است
دانه ما سبزه ما حاصل ما را چه شد
۵
غم ندارد غنچه های خاطر آشفتگی
اشک رنگین بهار حسرت آرا چه شد
۶
عمرها تعبیر یک خواب پریشان دل است
کس نمی پرسد که آشوب سراپا را چه شد
۷
خاطر از خونگرمی افسرده یاران گداخت
بیکسی ها بیکسی ها بیکسی ها را چه شد
۸
بیوفایی برطرف نامهربانی برطرف
ای دعا محو تأثیر دعاها را چه شد
نظرات