اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۵۷۲

۱

چشم ما پاک بود پاک حیا می داند

دل ما صاف بود صاف وفا می داند

۲

کعبه و دیر وطن گشت و غریبیم هنوز

نوبر سجده نکردیم خدا می داند

۳

خاطر نازک حسن آینه عشق نماست

هر چه خود می کند از جانب ما می داند

۴

پر زبیگانگی چشم تو رسوا شده ایم

با دل ما غم پنهانی ما می داند

۵

نمک غم به اسیر ستمت باد حرام

که سر خویش ز تیغ تو جدا می داند

تصاویر و صوت

نظرات