
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۵۷۶
۱
دل شکاران که مرا بی سر و پا ساخته اند
حلقه دام ز محراب دعا ساخته اند
۲
گر همه سایه خاری است طوافی دارد
کعبه شوق مرا در همه جا ساخته اند
۳
دل ناکام نمیرد که نظر کرده اوست
استخوان بندی قالب ز هما ساخته اند
۴
چاره از کوشش بی صرفه پشیمان شدن است
برده اند از دل ما درد و دوا ساخته اند
۵
شش جهت چیست که آهی بکند بنیادش
چار دیوار جهان را ز هوا ساخته اند
۶
دل فولاد هم از آتش عشق آب شود
گر بداند که در این کوره چه ها ساخته اند
۷
غم پنهانیم از دیده توان نقش زدن
خلوت راز تو را پرده نما ساخته اند
۸
زنده بادا دلت از حسرت جاوید اسیر
خاک این کوزه گل از آب بقا ساخته اند
نظرات