اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۵۷۷

۱

مشتی از خاکستر پروانه پیدا کرده اند

چشم پاک شعله را زان سرمه بینا کرده اند

۲

در حریم بزم قرب،آنان که محرم گشته اند

جلوه او را نهان از دل تماشا کرده اند

۳

بی شکستن چشم امید از گشاد کار نیست

هستی ما را طلسم مطلب ما کرده اند

۴

گوهر مقصود می خواهی میندیش از خطر

موج طوفان را کلید گنج دریا کرده اند

۵

ناله بیتابی در آتش سوختن بیطاقتی

بلبل و پروانه خود را هرزه رسوا کرده اند

۶

بی سرانجامان چو بیمار محبت گشته اند

خویش را از درد بیدرمان مداوا کرده اند

تصاویر و صوت

نظرات