اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۵۸۰

۱

پاک بینان الفتی با داغ پنهان کرده اند

جای گل چون شعله آتش در گریبان کرده اند

۲

فیضها دارد شب ناکامی ما در کمین

هر طرف صبحی در این ویرانه پنهان کرده اند

۳

از نسیم صبح آب خنده گل می چکد

فیض را یک باغبان این گلستان کرده اند

۴

سایه هر برگ این گلزار ابر رحمت است

کشته تیغ که را در خاک پنهان کرده اند

۵

رنج راحت می کند دیوانه ام را تر دماغ

گل به دامنها به جای سنگ طفلان کرده اند

۶

کعبه جویان سرگذشت شوق می دانند اسیر

جشنها در پای هر خار مغیلان کرده اند

تصاویر و صوت

نظرات