اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۵۸۹

۱

عشق اول بر دل غم پرور آتش می زند

شعله چون بیدار شد در بستر آتش می زند

۲

در قفس کرده است پرواز هوس پروانه را

تا شود آزاد بر بال و پر آتش می زند

۳

گه ز قرب وصل می سوزم گهی ازتاب هجر

هر نفس عشقم به رنگ دیگر آتش می زند

۴

پیش گرمیهای آه ما چراغ مرده ای است

برق بیحاصل که بر خشک و تر آتش می زند

۵

چون نسوزد از خیالش دل شب هجران اسیر

عکس او آیینه را بر اختر آتش می زند

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۵۴۲

نظرات