
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۵۹۰
۱
خاموشی از ترانه ما جوش می زند
بیخوابی از فسانه ما جوش می زند
۲
آب و گلش ز موج سراب است گردباد
آوارگی ز خانه ما جوش می زند
۳
ساغر به طاق ابروی شمشیر می زنیم
خون از شرابخانه ما جوش می زند
۴
صد صبح رستخیز به یاد نگاه تو
از باده شبانه ما جوش می زند
۵
ابریم دیده پر نم و دامن پر از سرشک
طوفان ز آب و دانه ما جوش می زند
۶
گردیده ایم اسیر پریشان طره ای
جمعیت از خرابه ما جوش می زند
نظرات