
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۱۱
۱
سرکنم آوارگی منزل همان گیرم نبود
دل به دریا افکنم ساحل همان گیرم نبود
۲
سینه ای بر تیر باران تغافل می دهم
التفات خنجر قاتل همان گیرم نبود
۳
آنکه دیدم عمری از آیینه دل روی او
یک نفس از حال من غافل همان گیرم نبود
۴
ترک دل کردم چه پروا دارم از تاراج عمر
برقها مطلب روا حاصل همان گیرم نبود
۵
دل گره می زد به کارم ترک او کردم اسیر
برخود آسان کردم این مشکل همان گیرم نبود
نظرات