
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۱۵
۱
قاصدی از گرد جولانش به هرسو میدود
از پی گرد نگاهش چشم آهو میدود
۲
حسرت جاویدش از هر قطره خون گل میکند
خضر در دنبال ناوک خورده او میدود
۳
در سواد زلفش از تاراج شوخی خواب نیست
وحشی رم خوردهای از هر سر مو میدود
۴
خنده پنهان به رسوایی جنون بر میدهد
دل کجا دیگر به ذوق آن سر کو میدود
۵
مینویسم نامه و از هر سر مویم اسیر
قاصد دیگر ز شوق آن جفاجو میدود
تصاویر و صوت

نظرات