اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۶۱۵

۱

قاصدی از گرد جولانش به هرسو می‌دود

از پی گرد نگاهش چشم آهو می‌دود

۲

حسرت جاویدش از هر قطره خون گل می‌کند

خضر در دنبال ناوک خورده او می‌دود

۳

در سواد زلفش از تاراج شوخی خواب نیست

وحشی رم خورده‌ای از هر سر مو می‌دود

۴

خنده پنهان به رسوایی جنون بر می‌دهد

دل کجا دیگر به ذوق آن سر کو می‌دود

۵

می‌نویسم نامه و از هر سر مویم اسیر

قاصد دیگر ز شوق آن جفاجو می‌دود

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۳۶۴

نظرات