اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۶۱۸

۱

گر آفتاب مهر تو از سینه می رود

آب صفا ز چشمه آیینه می رود

۲

گر خاک روزگار به باد فنا رود

باور مکن که از دل او کینه می رود

۳

دارد سری به زهد چه شد مست مشربم

گاهی به سیر مسجد آدینه می رود

۴

مطرب ترانه ای به اصولش نواخت آن

صوفی به زیر خرقه پشمینه می رود

۵

بد خواه را به دشمنی خویش واگذار

گردش به باد کینه دیرینه می رود

۶

در ملک تن دل است که منظور محنت است

اول نگاه درد به گنجینه می رود

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۳۶۵

نظرات