
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۲۱
۱
گر شبی یاد تو دور از جان غمگینم شود
خواب سنگین همچو شمع کشته بالینم شود
۲
همچو آب از جوهر تیغت روان سازم سبق
تا زبانت آشنای حرف تحسینم شود
۳
از دم تیغ تو احیای شهادت کرده ام
آسمان گو بعد از این شرمنده کینم شود
۴
کی به ساحل چون حباب از بحر گردانم عنان
موج طوفان گر به جای خانه زینم شود
۵
گر نسازم تازه ایمان را به یاد او اسیر
عشق خصم بتپرستیهای دیرینم شود
نظرات