
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۲۳
۱
مستی ز شور لعل تو هشیار میشود
خواب از خیال چشم تو بیدار میشود
۲
حیرانیی به طالع نظاره دیدهام
دل پیشتر ز دیده خبر دار میشود
۳
میزان کار خلق بود پله فنا
هرکس به قدر بار سبکبار میشود
۴
دام نگاه گرم تو صیاد وحشت است
صید کزو رمید گرفتار میشود
۵
بیزلف او به ناله چو زنجیر نارساست
عمری که صرف سبحه و زنار میشود
۶
یک صبحدم به روی تو گر دیده واکند
آیینه یک چمن گل بیخار میشود
۷
طفلان به کعبه سنگ برند ارمغان اسیر
دیوانهای که قافلهسالار میشود
نظرات