اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۶۳۴

۱

یاد چشمت چو به سیر دل ما می آید

نفس از سینه به لب مست حیا می آید

۲

مومیایی است بهار آفت بیدردان را

عضو در رفته زنجیر به جا می آید

۳

تا کجا گم شده در دشت بلا مجنونی

پی زنجیر به ویرانه ما می آید

۴

داغی از نسبت همدردی زاهد دارم

از گل توبه من بوی ریا می آید

۵

بخت برگشته ام اقبال رسایی دارد

ناوک او به دلم رو به قفا می آید

۶

هوس باده رگ و ریشه دواند در دل

شیشه ام گر شکند دل به صدا می آید

۷

نا امیدی اگرت خارکشد از دل اسیر

بوی تأثیر اجابت ز دعا می آید

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۳۷۴

نظرات