اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۶۳۶

۱

غباری از طواف کعبه مقصود می آید

کز استقبال او خورشید گردآلود می آید

۲

جواب خویش را پیش از نوشتن می توان دانست

اگر قاصد نباشد نامه ما زود می آید

۳

به دامان گهر سودا نمودم دانه اشکی

چه دانستم که تاراج زیان از سود می آید

۴

شهادت می کند سرسبز کشت بی نیازان را

که کار ابر فیض از تیغ خون آلود می آید

۵

اسیر از شکوه بیداد کیشان اینقدر دانم

که غافل شکرم از دل بر زبان خشنود می آید

تصاویر و صوت

نظرات