
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۴۱
۱
بیستون روزی به یاد خاطر شادم رسید
ناله ای کردم به گوش آواز فرهادم رسید
۲
خاطر صیاد نازک بود و من بی احتیاط
تا کشیدم ناله خاموشی به فریادم رسید
۳
جذبه بی اختیارم کرد خصم خویش
بسکه جور او کشیدم مشق بیدادم رسید
۴
زحمت آسودگی از یاد دامم برده بود
می گرفتم دامن پرواز صیادم رسید
۵
سستی طالع زکویش چون غبارم برده بود
ناتوانیهای عشق آخر به فریادم رسید
۶
یاد خرسندی گذشت از خاطر غافل اسیر
مرده بودم غم میان جان ناشادم رسید
تصاویر و صوت

نظرات