اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۶۵۰

۱

ساغری دارد به کف هر قطره باران بهار

فیض ساقی گشته مفت باده نوشان بهار

۲

عیش بر هم می خورد خوی لطافت بار کیست

از هوا غافل مشو جان تو و جان بهار

۳

زخم کاری می برد رنگ از رخ (و) رخسار باغ

می روم از همت تیغت به میدان بهار

۴

از گلستان مطلبم سرو و گل و شمشاد نیست

شمع آهی کرده ام نذر شهیدان بهار

۵

اضطراب برگ برگش چون پی گم کرده است

خانه بر دوش هوای اوست جولان بهار

۶

در نظر هر قطره باران چراغ دیگر است

ابر را پروانه کرد آخر چراغان بهار

۷

بسکه می ترسم ز دل گلهای رازش بشکفد

نشنوم از هیچ کس یک بیت در شان بهار

۸

سرو و گل در سجده می آید نمی دانم اسیر

خطبه حسن که می خوانند مرغان بهار

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۳۸۱

نظرات