
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۷
۱
چه دردسر دهم دیوانگی با سختجانی را
غرورش طعن الفت میزند شیرین و لیلی را
۲
لباس عاریت را اختیار از دیگران باشد
ز منصبهای گوناگون چه حاصل اهل دنیی را
۳
ز عکس شبنمی طوفان بحر آتشی بیند
اگر گلچین کند آیینهٔ دل پیشبینی را
۴
جزایی میدهد هرکس به رنگی در مکافاتش
بود هر مجمعی حشر خجالت دزد معنی را
۵
غبارم نقش بالین میشود خواب قیامت را
چنین گرمی دهد نازت شراب سرگرانی را
نظرات