
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۷۲
۱
نگنجد در سرم سودای زنجیر
روم از دور بوسم پای زنجیر
۲
جنونم بسته چابک سواری
مرا فتراک باید جای زنجیر
۳
به من یک گام همراهی نکرده است
چو بلبل گشته شوخیهای زنجیر
۴
به از چاک گریبان بهار است
به من از دور چشمکهای زنجیر
نظرات