اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۶۷۹

۱

سرمه واری در نظر زان خاک پا دارم هنوز

از بتان چشم نگاه آشنا دارم هنوز

۲

گرچه صیادم به دور افکنده از ناقابلی

استخوانی بهر تکلیف هما دارم هنوز

۳

گرچه بی سرمایه ام در عشق لیک از فیض دل

مایه صد بحر و کان در دیده ها دارم هنوز

۴

کی توانم لاف زد در عشق از ضعف بدن

من که بر تن جای نقش بوریا دارم هنوز

۵

لوح دل را شستم از سیل سرشک آیینه وار

تا نپنداری که در دل مدعا دارم هنوز

تصاویر و صوت

نظرات